گام اول: سازمان
شما بازاریاب هستید. لازم نیست از کل چیز راز در بیاورید (البته تنها در ابتدای کار، پس از مدتی هر اطلاعاتی می تواند برای شما مفید واقع شود.) در ابتدای پیشه سعی کنید که درک صحیحی از سیستم بازاریابی شرکت پیدا کنید. بدین رو شروع به سپریدن کارهای پایین کنید:
1. وارد سیستم نظرسنجی از مشتریان شوید
شرکت های میانه و کبیر اغلب به صورت منظم نظرسنجی هایی را به روش های مختلف از مشتریان خود سپریدن می دهند. این نظرسنجی ها طیف وسیعی از موضوعات نظیر میزان خوشنودی از کیفیت محصولات، میزان رضایت از خدمات بعد از فروش، میزان رضایت از فرایند خرید (از سررسید برگزیدن محصول لغایت دریافت آن) و ... را در بر می گیرد. این نظرسنجی ها منابع ارزشمندی برای آشنایی با شرکت و جایگاه آن در بازار و در میان مشتریان است. نمراتی که از این نظرسنجی ها در می آید، نقاط قوت و ضعف سازمان را می شناساند.
بازاریابی را از کجا و چگونه باید آغاز کنیم؟
نکته عملی: تمامی شرکت هایی که گواهی مدیریت کیفیت (ISO) دارند، دارای سیستم مدون نظرسنجی هستند. یکی از کارهایی که می توانید انجام دهید این است که شیوه اتمام نظرسنجی ها را رسیدگی کنید. آنها را با روش های استاندارد بسنجید. اگر پیشنهادی دارید ارائه دهید.
برای مرتفع کردن نقاط ضعفی که در این فرایند می بینید، رهنمود دهید. اگر هم کمپانی فاقد این سیستم بود، کارتان را از همین جا آغاز کنید. یک سیستم خوب برای نظرسنجی از مشتریان در موضوعات مختلف مسیر بیندازید. مدیران از نظرسنجی ها خوش شان می آید. آنها همنشین دارند بدانند در کمپانی شان چه تازه است. کجای کارشان ایراد دارد و مشتریان در ارتباط با آنها چه اندیشه می کنند.
2. یکی از ارزشمندترین دارایی های هر شرکت، بانک اطلاعاتی شکایات و پیشنهادات آن است
تمام خواسته های مشتریان در غُر زدن های شان است. آنها در باره خواسته های شان کوتاه نمی آیند و مدام ایراد می گیرند و خواسته های پشت راز هم دارند. این مطالبات به عنوان شکایت یا توصیه در فایل های مخصوصی ثبت می شوند. البته برای شرکت هایی که دارای استشهاد مدیریت کیفیت (ISO) هستند، به این فایل ها رجوع کنید و الی می توانید اطلاعات کسب کنید.
نکته عملی: همانگونه که گفته شد، اگر بخت داشته باشید و بتوانید در شرکتی که گاهی مدیریت کیفیت (ISO) دارد استخدام شوید، بعضی کارها از قبل انجام شده و اطلاعات موجود است. و اگر هم نتوانستید در چنین شرکتی شغل کنید، خودتان دست به پیشه شوید و شروع به گرفتن پیشنهادات و شکایات مشتریان شوید.
این کار را از طریق های گوناگون مانند نظرسنجی ها، تماس تصادفی و غیره می توانید سپریدن دهید ولی یادتان نرود، فقط اخذ شکایت یا پیشنهاد مهم نیست. مهم تر از آن این است که آن را تا انتها قبل ببرید، حلش کنید، مشتری را خشنود کنید و در پایان یکی از ایرادات عملکرد سازان را رفع نمایید.
گام دوم: مشتریان
اگر بتوانید مشتریان تان را بشناسید، به چند مزیت مهم دست پیدا می کنید:
اول: از جایگاه شرکت در بازار اطلاعات نکویی به دست می آورید.
از این شیوه می توانید اسم تجاری (Brand) شرکت را که ارزشمندترین دارایی های شرکت است، بشناسید. می توانید عواملی را که مایه قوت گرفتن آن شده اند، دریابید و در برنامه های تبلیغاتی تان بر آنها تکیه کنید. می توانید عوامل آسیب زننده به اسم بازرگانی را کشف کنید و با ارائه پیشنهاداتی به مدیریت، سعی در تقویت آن کنید. (این پیشه از طرفی هم باعث جلب توجه مدیریت به شما می شود.) همین یعنی کلی پیشه برای انجام دادن.
بازاریابی را از کجا و چگونه باید آغاز کنیم؟
دوم: مشتریان تان را می شناسید.
این یک مزیت کبیر برای شما به عنوان بازاریاب است. همین اطلاعات باعث می شود که در طراحی محصولات جدید، یا هر شغل دیگری نظر شما را بپرسند چون تنها شمایید که با مشتری در ارتباط هستید و خواسته های او را می دانید. این اطلاعات به تدریج شما را در سازمان مهم می کند و اگر بتوانید با حفظ ارتباط با مشتریان اطلاعات تان را نسبت به آنها افزایش دهید، روز به روز در سازمان مهم تر می شوید.
یادتان نرود که نیازی نیست از همه چیز سر در بیاورید ولی این طور اطلاعات باعث می شود که سایر واحدهای سازمان احتیاج داشته باشند لغایت شما به همه چیز فراگرفتن داشته باشید، به خصوص گل سرسبد سازمان یعنی یکتا تحقیق و توسعه.
سوم: با پیگیری شکایات و خواسته های مشتریان، می توانید خویش را به آنها بشناسانید.
یکی از زیرمجموعه های واحد بازاریابی واحد ارتباط با مشتریان است. با پیگیری خواسته های مشتریان و برآورده کردن خواسته های آنان و جلب رضایت شان، یکتا خود را به آنان بشناسانید.
پس از مدتی مشتریان واحد شما و خط تلفن شما را به عنوان دروازه کمپانی می شناسند. این طور به چهره خودکار اطلاعات به سمت شما سرازیر می شود و کمپانی هم شما را نقطه ارتباطی خود با دنیای خارج در نظر می گیرد.
چهارم: گاهی اوقات قبل می آید که از دیگر واحدهای سازمان به خصوص واحد پژوهش و گسترش درخواست سپریدن تحقیقات موردی به شما می شود.
اگر این تحقیقات درباره ایده برای محصول جدید باشد، در فایل پیشنهادات سر بکشید، برخی از مشتریان ذهن فعالی دارند و ایده های نکوداشتن می دهند.
پنجم: از راه پیشنهادات و شکایات و پیگیری آنها، می توانید مشتریان تان را بخش بندی کنید.
حدود 10 درصد از مشتریان هستند که اطلاعات و تجربه بالاتری نسبت به دیگران دارند. آنها را جدا کنید و در یک فایل جداگانه اسم شان را بیاورید.
به هدف اتمام تحقیقات تحلیلی که نیاز به ادب و تجربه زیادی است (و نمی توانید به هر کسی رجوع کنید)، این بانک اطلاعاتی به دردتان می خورد.
گام سوم: رقبا
بانک اطلاعات رقبا را به روز کنید. کمپانی های بزرگ و باتجربه، دارای بانک اطلاعاتی منظمی از رقبای شان هستند. یکتا از اولین کارهایی که شا زمانی که وارد یک شرکت می شوید می بایست انجام دهید این است که رقبای آن کمپانی را بشناسید.
بازاریابی را از کجا و چگونه باید آغاز کنیم؟
به سراغ اطلاعاتی که از آنها جمع شده (نظیر کاتالوگ، سایت، لیست بها و ...) بروید و به دقت آنها را مطالعه کنید. سعی کنید هرگونه اطلاعاتی را از رقبا در ذهن بسپارید. اسم آنها، محصولات شان، قیمت های شان، اینکه با چه کمپانی های خارجی شغل می کنند، اسم مدیرعامل و هر اطلاعات دیگر.
در مواقع مورد نیاز، اگر کسی به اطلاعاتی از بازار دربایستن داشت، پیش از سرک کشیدن در حجم زیادی از کاغذ می تواند به شما و ذهن شما رجوع کند. این یعنی یک برتری بزرگ. این هم متعلق به تقسیم اطلاعاتی است که شما را در سازمان متمایز می کند.
با این حال کوشش کنید که اطلاعات رقبا را نزد خودتان (و نه کس دیگری) مدام به روز نگه دارید. برای هر کدام زونکن جداگانه ای را اختصاص دهید و به طرق گوناگون با آنها تماس بگیرید. سعی کنید هر طور شده اطلاعات جدید را از آنها بگیرد.
نکته عملی: یکتا از کارهای جالبی که می توانید سپریدن دهید این است که خویش را به عنوان مشتری معرفی کنید و با رقبای تان تماس بگیرید و ببینید که آنها درباره شما و محصولات تان به مشتریان چه می گویند.
بازاریابی و فروش در ایران چگونه است؟
این شغل سخت است ولی اطلاعات بسیار نکوداشتن به دست می دهد؛ اطلاعاتی که می تواند در شناسایی محصول یا تبلیغات تان یا هر برنامه ای که برای شناسایی اسم بازرگانی تان دارید، سودمند واقع شود.